.::: پرواز شب :::.
Home        My Profile        E-mail       Archive        Titles
برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

آن زمان که خبره مرگ مرا می شنوی

روی خندان تو را کاشکی می دیدم

شانه بالا زدنت را بی قید

و تکان دادن دستت

که مهم نیست زیاد

و تکان دادن سر


چه کسی باور کرد

جنگل جان مرا

آتش عشق تو خاکستر کرد

می توانی تو به من زندگانی بخشی

یا بگیری از من آنچه را می بخشی


سپاس چاووشی عزیز ، سپاس همدم تنهایی های قلب کوچکم

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

بي تو، مهتاب‌شبي، باز از آن كوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خيره به دنبال تو گشتم،

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم.

در نهانخانة جانم، گل ياد تو، درخشيد

باغ صد خاطره خنديد،

عطر صد خاطره پيچيد:

يادم آم كه شبي باهم از آن كوچه گذشتيم

پر گشوديم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتيم

ساعتي بر لب آن جوي نشستيم.

تو، همه راز جهان ريخته در چشم سياهت.

من همه، محو تماشاي نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشة ماه فروريخته در آب

شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

يادم آيد، تو به من گفتي:

- ” از اين عشق حذر كن!

لحظه‌اي چند بر اين آب نظر كن،

آب، آيينة عشق گذران است،

تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است،

باش فردا، كه دلت با دگران است!

تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!

با تو گفتم:‌” حذر از عشق!؟ - ندانم

سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم،

نتوانم!

روز اول، كه دل من به تمناي تو پر زد،

چون كبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدي، من نه رميدم، نه گسستم ...“

باز گفتم كه : ” تو صيادي و من آهوي دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم، نتوانم! “

اشكي از شاخه فرو ريخت

مرغ شب، نالة تلخي زد و بگريخت ...

اشك در چشم تو لرزيد،

ماه بر عشق تو خنديد!

يادم آيد كه : دگر از تو جوابي نشنيدم

پاي در دامن اندوه كشيدم.

نگسستم، نرميدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌هاي دگر هم،

نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم،

نكني ديگر از آن كوچه گذر هم ...

بي تو، اما، به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!

 

پی نوشت: یک روز خوندن این شعر خیلی خوشحالم می کرد...

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺭﺍ
ﺧﺪﺍ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻧﮑﺮﺩ؛
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻧﺎﻥ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ،
ﺍﻭ ﺭﺍ ﻟﻨﮓ ﻧﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ . . .

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

برهنگی بیماری عصرماست،

اما به گمانم تن عریان تو باید مال کسی باشد که

روحش را برای تو عریان کرده است . . .

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

اگر كسی مرا خواست ،
بگویید رفته باران‌ها را
تماشا كند .
و اگر اصرار كرد ،
بگویید برای دیدن توفان‌ها
رفته است .
و اگر باز هم سماجت كرد ،
بگویید رفته است تا دیگر
باز نگردد.

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

از جهان عقب نشینی کرده ام
به روی تخت خوابم
در کنار رادیو
ولی هنوز نمی دانم
که من روبه جهان دارم
یا پشت به جهان کرده ام.
بيژن جلالي

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

چقدر از حرف "ن" خوشم می آید
آن هنگام که تو بازمی گردی
و این بار من می گویم :
"نمی خواهمت "


ش.م

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را نیاویزم
بر بلندای کاج خشک کوچه ی بن بست...

ا.بامداد

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود. کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچکس زاغچه‌ای را سر یک مزعه جدی نگرفت
سهراب

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

همه چیز اینجا بوی یأس می دهد

رنگ امیدواری بی رنگ است !

شاید هم رنگی ست نا آشنا

اگر هم امیدی هست

امیدی ست واهی !!!

ش.م

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

نگاه اول :
من به مرگ ِ تدریجی ایمان آوردم !
من به مرگ، تدریجی ایمان آوردم!
من تدریجا" به مرگِ تدریجی ایمان آوردم!
-----------------
نگاه دوم :
من به مرگ ِ آنی ایمان دارم
من آنا" به مرگ ایمان نیاوردم
به مرگِ آنی نیز تدریجا" رسیدم!
.....................
به مرگِ آنی ایمان داشتم
مرگ تدریجی نصیبم شد . . .

ش.م

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

مرد زندانی می خندید . . .

شاید به زندانی بودن خویش . . .

شاید هم به آزاد بودن ما . . .

راستی زندان کدام سوی میله هاست؟؟؟

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

یک داستان کوتاه در مود سیاست
امید وارم که خوشتون بیاد

یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه پدر جان :
لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی ؟! پدرش فکر می کنه و میگه : بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورده خانواده خودمون بزنم که متوجه سیاست بشی .
من حکومت هستم ، چون همه چیز رو در خونه من تعیین میکنم .
مامانت جامعه هست ، چون کارهای خونه رو اون ادره می کنه .
کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست ، چون از صبح تا شب کار می کنه و هیچی نداره .
تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی .
دادش کوچیکت هم که دو سالش هست نسل آینده است .
امیدوارم که متوجه شده باشی که منظورم چی وفردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی .
پسر کو چولو نصف شب با صدای گریه بردار کوچیکش از خواب می پره . به اتاق برادر کوچیکش می ره و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی خرابی خودش دست پا می زنه . میره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدارنمی شه ....
می ره توی اتاق کلفت شون که اون بیدار کنه می بینه باباش توی تخت کلفتشون خوابیده و ؟؟؟؟...... می ره سر جاش می خوابه و فردا صبح بیدار میشه

فردا باباش ازش میپرسه : پسرم !
فهمیدی سیاست چیست ؟ پسر می گه : بله پدر ، دیشب فهمیدم که سیاست چی هست . سیاست یعنی اینکه حکومت ، ترتیب ملت فقیر پا برهنه میده ، در حالی که جامعه به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی تونه جامعه رو بیدار کنه . و نسل اینده داره توی کثافتی دست وپا میزنه که جامعه با بی خیالی تمام مصلحت را براین ترجیح داده است !

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

از خالیه تو در من

از لحظه های بی عار

تاریخ بی تو بودن

هفت شنبه های بیمار

روزهای نیمه سوخته

با بوسه های سیگار

مشق نبودن تو

جریمه های بسیار

................................

گاهی نگاهی از تو

گاهی خیال و رویا

بوسیدن تن عشق

تا وعده های فردا

................................

از شعر تلخ امشب

تا بهترین دیروز

گاهی صدای فریاد

گاهی سکوت لب دوز

گاهی طنین خنده

گاهی نگاه پر سوز

با من همیشه اما لعنت به بدترین روز

هفت شنبه های بیماااار

هفت شنبه های بیماااار

هفت شنبه های بیماااار

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

وقتی که تو بارانی می‌شوی در آسمان چشمانت غرق می‌شوم و فراموش می‌کنم که هوا پاییزی است.

برخیز تا پنجره‌ها را به روی خزان ببندیم، بیم دارم خزان خاطراتمان را غارت کند.

باغچه از حجم علفهای هرز سکوت انباشته شده.

از خلوت کوچه دلم می‌گیرد و هنوز در انتظار بارانی شدن چشمانت هستم.

هر چند که می‌دانم بارانی شدن، دل آسمانی می‌خواهد .

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

گـــــاهی ..
چـــ ه سـآده عروسکــــ ـــ ــ میــــ شویــم ..
نـ ه شکایتـــــ ـــ ـ میـــ کنیـــم
نـــ ه لبخــــــند می زنیـــــم ..
فقــــط احمقــــآنــ ه سکــوتــــــ ـــ ــ می کنیــــم ..

برچسب:, :: ::  l3y : Sh.mnv

پشت سرم
حرف بود…
حدیث شد..
می ترسم آیه شود !
سوره اش کنند به جعل !
بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل…!!!



Alternative content